کاش سهراب اینگونه میگفت:
آب را گل نکنید . . .
شاید از دور علمدار حسین (ع)
مشک طفلان بر دوش،
زخم و خون بر اندام،
می رسد تا که از این آب روان،
پر کند مشک تهی، ببرد جرعه آبی برساند به حرم،
تا علی اصغر (ع) بی شیر رباب (س)
نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . .
آب را گل نکنید . . . .
******************************************
غدیر، کربلای عوام بود...
و کربلا، غدیر خواص!
در غدیر با او که بیعت گرفته شد؛
"جفا" شد...
و در کربلا با او که بیعت برداشته شد؛
"وفا" ماند...!
"مقام معظم رهبری"
*******************************************************
دستش که به آب خورد...
یادش افتاد وصیت های علی را...
کنارش بمان مظلوم تر از او نیست...
چنان سراسیمه بازگشت که دست هایش را جاگذاشت . . .
******************************************************
مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را
آب روشن شد و عکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را
کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تا خجالت بکشد،سرخ شود چهرهء آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را
یا کفیل الزینب یا عباس
آجرک الله یا بقیت الله
**********************************************
مپندار که تنها عاشورائیان را بدان بلا آزموده اند و لاغیر...
صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است
ای دل چه میکنی؟ میمانی یا میروی؟
داد از آن اختیار که تو را از حسین(ع) جدا کند
شهید سید مرتضی آوینی